زمان و مکان تولد حضرت عیسی مسیح (علیه السلام)
از سرگذشت حضرت عیسی (علیه السلام) در آغاز تولد و دوران کودکی و جوانی وی اطلاع و آگاهی مستقیمی در دست نیست. آنچه گفته میشود از لا به لای کتابهای تاریخ است که مطالب آنها به انجیل یا قرآن مجید باز میگردد.
پژوهشگران در بارۀ سال تولد حضرت عیسی (علیه السلام) احتمالات گوناگونی دادهاند. از نظر ایشان، تاریخ میلادی برای تعیین سال تولد آن حضرت کارساز نیست؛ زیرا آن تاریخی که در قرن ششم میلادی پدید آمده است, دقیق نیست. از این رو، آنان به شواهدی که احیاناً در متون تاریخی یافت میشود، متوسل شده و با توجه به آن، از سال هشتم قبل از میلاد تا سال دوازدهم میلادی را برای زمان واقعی میلاد پیشنهاد کردهاند.
کلِمِنت اسکندری (215 م) باورهای مختلفی را که در روزگار وی در بارۀ زادروز حضرت عیسی (علیه السلام) وجود داشته است، به این ترتیب بیان میکند:
نوزدهم آوریل، بیستم مه، ششم ژانویه، بیست و پنجم دسامبر، اما خود, آن را هفدهم نوامبر سال سوم قبل از میلاد میداند. کلیسای روم و برخی از کلیساهای غربی در سال (354 م), بیست و پنجم دسامبر را برای زادروز عیسی (علیه السلام) تعیین کردند. این روز پیش از آن، روز تولد میترا (مهر) بود. اگرچه کلیساهای مشرق زمین همکیشان غربی خود را به سبب این کار، به مهرپرستی متهم میکردند، ولی آن کلیساها نیز در پایان قرن چهارم میلادی، بیست و پنجم دسامبر را به عنوان زادروز حضرت عیسی (علیه السلام) پذیرفتند.
انجیلهای متّی و لوقا, تولد حضرت عیسی (علیه السلام) را در روزگار پادشاهی هیرودیس در یهودیه میدانند. در آن زمان یهودیه بخشی از سوریه به شمار میرفت؛ سوریه نیز یکی از ایالات امپراتوری روم بود.
در مکان تولد حضرت عیسی (علیه السلام), انجیلهای متّی و لوقا, بیت لحم در هشت کیلومتری اورشلیم را زادگاه حضرت عیسی (علیه السلام) میدانند. یهودیان بر این باور بودند که مسیحای موعود باید از نسل حضرت داوود (علیه السلام) باشد که خاندان او در بیت لحم ساکن بودهاند. برخی از محققان و ناقدان کتاب مقدس میگویند؛ متّی و لوقا برای تقویت و اثبات ادعای خود که عیسی همان مسیحای موعود است، بیتلحم را زادگاه حضرت عیسی (علیه السلام) معرفی کردهاند و ناصره واقع در جلیل را محل پرورش و زندگی حضرت عیسی (علیه السلام) میدانند. انجیل مرقُس از بیت لحم سخنی به میان نمیآورد و او را عیسای ناصری مینامد.
البته شهری به نام ناصره در عهد عتیق، آثار یوسیفوس و تلمود یافت نمیشود. پیشینۀ شهر ناصرۀ کنونی قطعاً از قرن چهارم میلادی فراتر نمیرود و شهرت آن, متعلق به هنگامی بود که زیارت گستردۀ اماکن مذهبی آغاز شد. تنها منبع ما در بارۀ وجود این شهر سنت مسیحی است. شاید کسی نتواند به جرئت بگوید که در عصر عیسی (علیه السلام) شهری به نام ناصره وجود داشته است. ممکن است روستایی به نام ناصره وجود داشته است، اما به دلیل گمنامی نویسندگان یهودی بدان توجه نکردهاند
انجیل متی (1:18) تا (1:25) تولد عیسی مسیح(ع) را در زمان هیررودیس چنین روایت کرده است: «مریم(س) مادر عیسی که در عقد یوسف بود، قبل از ازدواج با او به وسیله روحالقدس آبستن شد. یوسف که سخت پایبند اصول اخلاقی بود، بر آن شد که نامزدی خود را به هم بزند، اما در نظر داشت این کار را در خفا انجام دهد تا مبادا مریم بیآبرو شود. او غرق در این گونه افکار بود که به خواب رفت. در خواب فرشتهای را دید که به او گفت: یوسف، پسر داوود از ازدواج با مریم نگران نباش. کودکی که در رحم اوست از روحالقدس است. او پسری خواهد زایید و تو نام او را عیسی یعنی نجاتدهنده خواهی نهاد و او قوم خود را از گناهانشان خواهد رهانید و این همان پیغامی است که خداوند قرنها قبل به زبان نبی خود اشعیا فرموده بود که بنگرید! دختری باکره آبستن خواهد شد و پسری به دنیا خواهد آورد و او را عمانوئیل خواهید نامید (عمانوئیل به زبان عبری یعنی خدا با ماست) چون یوسف بیدار شد، طبق دستور فرشته عمل کرد و مریم را به خانهاش آورد تا وقتی که او پسرش را به دنیا آورد و یوسف او را عیسی نام نهاد.»
تولد عیسی بن مریم(ع) در قرآن
خداوند در قرآن نیز در سوره آلعمران و سوره مریم به داستان تولد حضرت عیسی اشاره کرده است که در آن میان میتوان به آیات 16 تا 35 سوره مریم در قرآن کریم مراجعه کرد: در همان لحظهاى که جبرئیل(ع) در مریم دمید، زنى باردار شد و تردیدى نیست که او در این اندیشه بود که مردم درباره او چه خواهند گفت؛ زیرا وى دوشیزه اى بود که اکنون باردار شده بود و بدون شوهر از او فرزندى متولد شده است، این ذهنیتها، او را پریشان خاطر کرد و بیمناک و مضطرب شد و علاقهمند بود از مردم کنارهگیرى کند و تنها زندگى کند. اینجا بود که محلى را دور از مردم انتخاب کرد تا در آن از دیدگان آنها مخفى و نهان باشد و آنگاه که زمان وضع حمل فرارسید، درد و رنج ولادت، او را مجبور ساخت به درخت خرمایى رو آورد تا خود را به واسطه آن پنهان سازد. خود را به آن درخت رساند و بر آن تکیه زد و در آنجا به خاطر آورد که بزودى مورد آماج تهمتهاى ناروا قرار خواهد گرفت. در آن هنگام آرزو مىکرد اى کاش قبل از این ماجرا مرده بود و یا چیزى پست و بىمقدار بود که ارزش نام بردن نداشت، ولى لطف و عنایت خداوندى بسرعت شامل حال وى شد و صداى جبرئیل را شنید که از نزدیکى او، و محلى پایینتر از جایگاه وى، او را مخاطب ساخته و به وى اطمینان داد که خداوند روزى او را بر عهده گرفته است و او اگر تنها شاخه درخت خرما را تکان دهد، رطب تازه برایش فرو مىریزد و مىتواند با گوارایى میل کند و از جوى آبى که از سمت پایین جایگاهش مىگذرد بنوشد و خیالى آرام و خاطرى آسوده داشته باشد و به او آموخت که اگر به فردى نکوهشگر برخورد و یا کسى درباره مسئله باردارى و چگونگى آن از او پرسید، به او پاسخ ندهد و با اشاره بگوید: نذر کردهام براى خدا روزهاى بگیرم.
هنگامى که عیسى(ع) متولد شد و مادرش او را نزد خویشاوندان خود آورد، براى آنان - که از تقوا و پرهیزکارى و عبادات مریم اطلاع داشتند و چه کسانى که بى اطلاع بودند صحنهاى غیرمنتظره بود- زیرا کارى که او انجام داده بود براى آنان بسیار شگفتآور بود و نیز مىدانستند مریم دوشیزه بوده و شوهر نکرده است و طبیعى بود که چنین امر ناگهانى فرد را در معرض اتهام قرار دهد و بدیهى است امورى از این قبیل، فرصت اندیشیدن به کسى نمىدهد، به ویژه که دلایل اتهام و قرینههاى ظاهرى دال بر آن موجود باشد. بنابراین، جایى براى شک و تردید باقى نمىگذارد.
آنچه را مریم(س) توانست در قبال این طوفان تهمت و افترا انجام دهد این بود که به سفارش جبرئیل(ع) عمل کرد و روزه گرفت و به فرزند خود که در گهواره آرمیده بود، اشاره کرد و از آنها خواست با وى سخن بگویند. آنان از این سخن به خشم آمدند، زیرا پنداشتند مریم آنها را به تمسخر گرفته است، چون تاکنون سراغ نداشتند کودکى در گهواره سخن بگوید، ولى عیسى(ع) بدانها پاسخ کاملى دال بر پاکدامنى مادرش عنوان کرد و گفت: خداوند او را به سخن آورده است و افزود: من بنده خدا هستم و خداى متعال به من انجیل عطا خواهد کرد و مرا به پیامبرى برمىگزیند و وجودم را با برکت کرده و آموزگار صفات خوب و پسندیده قرار داده است و به من دستور داده که تا زندهام نماز را به پای دارم و زکات بپردازم و سفارشم فرمود به مادرم نیکى و مهربانى کنم، خداى سبحان مرا میان مردم، فردى ستمکار قرار نداد و در اثر گناه شقاوتمندم نساخت و آن گاه که متولد شدم و زمانى که از دنیا مىروم و هنگامى که در قیامت از بین مردگان زنده محشور میشوم، در پناه و امان الهى هستم.
قوم مریم نزد وی آمدند و مریم فرزند خود را حمل مىکرد، گفتند: اى مریم، کار بسیار زشتی انجام دادهاى. اى خواهر هارون، پدرت مرد بدى نبود و مادرت هم بدکاره نبود، چرا چنین کردى؟ مریم به فرزندش اشاره کرد، آنها گفتند: چگونه ما با کودکى که در گهواره است، سخن بگوییم! عیسى به سخن آمد و گفت: من بنده خدا هستم، به من کتاب آسمانى عطا کرد و مرا هر کجا که باشم، مایه برکت گرداند و تا زندهام مرا به نماز و زکات و نیکى به مادرم سفارش فرمود و مرا ستمکار و شقى قرار نداد، درود بر من، آن روز که متولد شدم و آن روز که از دنیا مىروم و آن روز که زنده محشور میشوم.
در انجیل یوحنا (27:14) به نقل از حضرت مسیح(ع) آمده است: "من هدیهای نزد شما میگذارم، ولی میروم، این هدیه آرامش فکر و دل است؛ آرامشی که من به شما میدهم، مانند آرامشهای دنیا بیدوام و زودگذار نیست، پس آسودهخاطر باشید و نترسید! فراموش نکنید چه گفتم، گفتم که میروم و زود بازمیگردم. اگر واقعا مرا دوست داشته باشید، از این خبر شاد خواهید شد.