حراست

سالروز رحلت شیخ بهایی

امتیاز کاربران

ستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعال
 

زندگینامه شيخ بهايى متوفاى 1030 ق .

           
           

 خاندان سبز

پدر بزرگوار شيخ بهايى ، عزالدين حسين بن عبدالصمد بن محمد بن على بن حسين (918 ـ 984 ق .) از فقيهان و دانشوران بزرگ قرن دهم هجرى است كه در دانش فقه ، اصول ، حديث ، رجال ، حكمت ، كلام ، رياضى ، تفسير، شعر، تاريخ ، لغت و بسيارى از علوم رايج آن عصر مهارت داشت . وى از شاگردان ممتاز شهيد ثانى است كه گاه در سفرها نيز همراه استاد بود. او پس از شهادت استاد به ايران آمد و در اصفهان به تدريس علوم اسلامى مشغول شد. شاه طهماسب صفوى از او درخواست كرد كه به قزوين ، پايتخت صفويان بيايد. او نيز پذيرفت و به عنوان (شيخ الاسلام ) حكومت صفويه انتخاب شد. وى سالها در هرات و مشهد به ارشاد و هدايت مردم اشتغال ورزيد.
عزالدين معتقد به وجوب عينى نمازجمعه بود و در دوران سكونتش در قزوين ، مشهد و اصفهان نماز جمعه را اقامه مى كرد. وى پس از سفر حج آهنگ بحرين نمود و تا آخر عمر در آنجا به تبليغ فرهنگ اسلامى پرداخت و سرانجام در هشتم ربيع الاول 984 ق . رحلت كرد و در روستاى (مصلى ) حومه (هجر) از نواحى بحرين به خاك سپرده شد.
پدر بزرگ شيخ بهايى ، شيخ عبدالصمد (متوفاى 935 ق .) نيز از علماى بزرگ قرن دهم هجرى است . وى استاد شهيد ثانى بود. شمس الدين محمد (متوفاى 876 يا 886 ق .) جد شيخ بهايى نيز از علماى بزرگ قرن نهم هجرى است كه مجموعه گرانبهايى در فوائد رجاليه و شرح حال علما نوشت كه علامه مجلسى بسيارى از مطالب آن را در آخر مجلدات بحارالانوار آورده است .(1)


نسبت خاندان شيخ بهايى به حارث همدانى ، يار وفادار حضرت على عليه السلام مى رسد. جبل عامل ، زادگاه شيخ بهايى ، زادگاه مجتهدان ، دانشمندان و نويسندگان بزرگ شيعى مانند محقق ثانى (متوفاى 940 ق )، شهيد اول (734 ـ 786 ق ) و شهيد ثانى (911 ـ 966 ق ) است . ابوذر غفارى ، نخستين مبلغ شيعه در منطقه شام و لبنان است . وى در دورانى كه از جانب عثمان در شام تبعيد بود به تبليغ فرهنگ تشيع در آن سامان پرداخت و بذر تشيع را در آن ديار افشاند. از آن هنگام تاكنون ، جبل عامل مهد دانشوران پارساى شيعى بوده و هست .

ميلاد

در صبحگاه 17 ذيحجه 953 ق (2) در روستاى (جبع ) (زادگاه شهيد ثانى ) نوزادى چشم به جهان گشود كه وى را محمد ناميدند. محمد در دامان پاك خانواده اى روحانى تربيت يافت . لبنان كنونى در آن عصر مهد فرهنگ تشيع بود محمد دوران كودكى و نوجوانى را در آن سرزمين پاكان سپرى كرد. خواندن و نوشتن ، قرآن ، احكام شرعى و نماز را نزد مادر، پدر، معلمان پرهيزكار جبع و بعلبك فرا گرفت و با مهر على عليه السلام و اولادش رشد يافت .

كوچ سبز

محمد هنوز سيزده بار بيش شكوفايى باغهاى سيب جبل عامل را نديده بود كه آهنگ سفرى دراز نمود. او در دوران جوانى مى بايست همسرى نيكو براى خود انتخاب نمايد و از اين رو با دقت لازم و به پيشنهاد پدرش ، با خانواده اى اصيل كه نور علم و ايمان در آن تابيده بود، وصلت كرد. تاريخ نويسان مى گويند:
همسر شيخ بهاءالدين زنى پارسا، دانشمند، حديث شناس ، فقيه ، محقق و مدرس بوده است . در آن روزگار كه بسيارى از زنان بلكه اغلب مردان از سواد خواندن و نوشتن محروم بودند و يا تحصيل علم را براى زنان لازم نمى شمردند، همسر شيخ بهاءالدين استادى بلند پايه بود.

پدرش پس از شهادت شهيد ثانى (متوفى 966 ق ) تصميم گرفت مهر از آب و خاك بر كند و عازم مهد تازه شيعه ، ايران شود.(3) پدرش علاقه خاصى به شهيد ثانى داشت . شهيد ثانى نيز زادگاهش (جبع ) و ساليانى استاد وى بود. و در مسافرتهاى مصر و استانبول ايشان را به همراه داشت.

پس از شهادت استاد كه به تحريك علماى سنى و به دست كارگزاران حكومت عثمانى صورت گرفت ، جبل عامل براى شيعيان و علماى شيعى ناامن مى نمود و از آن سو حكومت نوپاى صفوى با به رسميت شناخت مذهب شيعه در كشور، بستر مهاجرت علماى شيعه از سراسر دنيا به ايران را فراهم نمود. بسيارى از دانشمندان بزرگ شيعى كه از آزار ابرقدرت بزرگ آن عصر (امپراتورى عثمانى ) به تنگ آمده بودند به ايران آمدند و حوزه هاى علميه ايران را رونقى تازه بخشيدند. محقق كركى (متوفى 940 ق .)(4) شيخ لطف الله ميسى (متوفى 1032 يا 1035 ق .) و شيخ على منشار عاملى از انديشه وران جبل عامل هستند كه به ايران هجرت كردند.


شاه طهماسب در سال 962 ق . قزوين را پايتخت ايران قرار داد و قزوين در ايام حكومت وى دوران اوج طلايى خود را مى گذراند. در همين زمان علماى شيعه از سراسر جهان به قزوين آمدند و بدين سان حوزه علميه قزوين تاءسيس شد. چنين به نظر مى رسد كه بنيانگذار حوزه علميه قزوين ، محقق ثانى است . بعلاوه كه وى را بنيانگذار حوزه علميه اصفهان ناميده اند. حوزه علميه اصفهان نيز پس از انتخاب اصفهان به عنوان پايتخت از سوى شاه عباس در سال 1006 ق . رونق تازه اى يافت .
شيخ بهايى علوم اسلامى را در حوزه هاى علميه قزوين و اصفهان فرا گرفت . او ساليان دراز به كشورهاى اسلامى از محضر بسيارى از علما كسب فيض نمود.

 

اساتيد

وى نزد استادان فرزانه اى به فراگيرى منطق ، فلسفه ، رياضيات ، طب ، نجوم و ... پرداخت . استادان او عبارتند از:
1ـ عزالدين حسين جبل عاملى ، پدر بزرگوار شيخ

2ـ ملاعبدالله بن شهاب الدين مدرس يزدى

شيخ بهايى نزد اين استاد وارسته به يادگيرى منطق ، فلسفه و كلام پرداخت . ملاعبدالله مدرس يزدى از علماى بزرگ عصر خويش بود. سيد عليخان كبير در كتاب (سلافه العصر) درباره اش مى نويسد: عبدالله پسر حسين يزدى ، استاد شيخ بهاءالدين ، علامه روزگار خويش است . كسى در دانش و تقوا و فضيلت به او نرسد. وى كتابهايى مفيد مثل (شرح قواعد) درباره علم فقه و (شرح عجاله ) و (شرح تهذيب ) در علم منطق و ... تاءليف كرده است .
3ـ ملاعلى مذهب : شيخ بهايى دروس حساب ، هندسه ، جبر و مقابله و هيئت را نزد وى فرا گرفت .
4ـ مولانا افضل قاضى : شيخ بهايى نزد وى به فراگيرى رياضيات پرداخت .
5ـ حكيم الدين (اعتمادالدين ) محمود: شيخ بهايى كتاب (قانون ) نوشته بوعلى سينا را كه درباره طب است ، از او فرا گرفت.

6ـ محمد باقر يزدى

7ـ احمد كچائى (5 (

شاگردان اش

شيخ بهايى سالهاى دراز به تدريس اشتغال داشت . انديشه وران بسيارى در دامان درس او تربيت يافتند كه نام برخى از آنان به قرار زير است :

1. ملاصدرا شيرازى


2. ملامحسن فيض كاشانى
3. فياض لاهيجى
4. نظام الدين بن حسين ساوجى
5. سيدحسين (6) بن حيدر كركى
6. سيد ماجد بحرانى
7. فاضل جواد بغدادى
8. ملاخليل غازى قزوينى
9. ميرزا رفيع الدين طباطبايى نائينى
10. شيخ زين الدين عاملى ، نوه شهيد ثانى (7)
11. شرف الدين (8) محمد رويدشتى
12. شيخ محمد بن على عاملى تبنينى
13. مظفرالدين على ، كه كتابى درباره زندگى شيخ بهايى نوشته است .
14. محمدتقى مجلسى ، پدر علامه محمدباقر مجلسى
15. شيخ محمود بن حسام الدين جزائرى
16. محقق سبزوارى
17. ملا عزالدين فرهانى مشهور به علينقى كمره اى ، شاعر معروف
18. عنايه الله على كوهپايه اى معروف به قهپايى ، نويسنده (مجمع الرجال )
19. هاشم بن احمد بن عصام الدين اتكانى
20. شيخ نجيب الدين على بن محمد بن مكى عاملى جيبلى جبعى
21. محمد صالح بن احمد مازندرانى
22. حسنعلى بن عبدالله شوشترى
23. شيخ زين الدين على بن سليمان بن درويش بن حاتم قدمى بحرانى
24. سلطان العلما سيدحسين حسينى مرعشى ، نويسنده حاشيه بر روضه و حاشيه بر معالم (9(

فرصتهاى ناب

عالمان شيعه همواره در طول تاريخ با پادشاهان ستمگر در نبرد بودند اما گاه مجبور مى شدند براى حفظ اسلام و نجات مسلمانان با دربار شاه همكارى كنند. تلاش آنها براى اصلاح فرهنگ ، اقتصاد، سياست ، مديريت و نظام حكومتها بود. آنها هيچ اميدى به پادشاه نداشتند بلكه فقط از او براى اصلاح كشور و رشد تشيع كمك مى گرفتند.
شيخ بهايى نيز از زمره انديشمندانى است كه براى حفظ و گسترش فرهنگ تشيع به دربار شاهان رفت . وى بشدت از آنان متنفر بود. در يكى از سروده هايش آمده است :
نان و حلوا چيست ، دانى اى پسر
قرب شاهان است ، زين قرب الحذر
مى برد هوش از سر و از دل قرار
الفرار از قرب شاهان ، الفرار
فرخ آن كه رخش همت را بتاخت
كام از اين حلوا و نان ، شيرين نساخت
حيف باشد از تو اى صاحب سلوك
كاين همه نازى به تعظيم ملوك
قرب شاهان آفت جان تو شد
پايبند راه ايمان تو شد
جرعه اى از نهر قرآن نوش كن
آيه لا تركنوا(10) را گوش كن
حكومت صفويه مذهب تشيع را مذهب رسمى كشور اعلام كرد. فقيهان بلند آوازه شيعه براى استفاده از اين موقعيت طلايى ، به دربار صفويه راه يافتند تا بتوانند شاهان صفوى را براى گسترش تشيع به خدمت بگيرند. فرصتهاى ناب پيش آمده در دوره صفويه ، انديشه وران تيزبين شيعى را بر آن داشت كه با تمام تنفرى كه از پادشاهان خونريز صفوى داشتند براى ترويج فرهنگ اسلام راستين به دربار راه يابند و خدمتهاى فرهنگى ، سياسى ، اجتماعى و اقتصادى شايانى بنمايند. تشويق پادشاهان صفوى به بازسازى و احداث مساجد، مدارس علميه ، زيارتگاه ها، كاروانسراها و ... از فعاليتهاى علماى شيعى است . با تلاش جانفرساى اين انديشه وران ، صفويه بستر مناسبى براى جريان يافتن رود پر تلاطم فرهنگ عاشورا گرديد و حوزه هاى علميه شيعه با تلاش آنها جان گرفت و ايران ميزبان فقيهان بزرگ جهان شد. كوشش بى امان فقيهان شيعه دستاوردهاى بسيار گرانبهايى در برداشت . همكارى مجتهدان شيعه با پادشاهان صفوى فقط و فقط براى ترويج دين بود.
امام خمينى (ره ) در اين باره مى فرمايد:
(يك طايفه از علما، اينها گذشت كرده اند از يك مقاماتى و متصل شده اند به سلاطين . با اينكه مى ديدند كه مردم مخالف اند (با سلاطين )، ليكن براى ترويج ديانت و ترويج تشيع اسلامى ، ترويج مذهب حق ، اينها متصل شده اند به يك سلاطينى و اين سلاطين را وادار كرده اند، خواهى نخواهى براى ترويج مذهب تشيع .
اينها آخوند دربارى نبودند. اين اشتباهى است كه بعضى نويسندگان ما مى كنند .... اينها اغراض سياسى داشتند. اغراض دينى داشتند. نبايد تا يك كسى به گوشش خورد كه مثلا علامه مجلسى ـ رضوان الله عليه ـ محقق ثانى ـ رضوان الله عليه ـ ... شيخ بهايى ـ رضوان الله عليه ـ با اينها روابط داشتند و مى رفتند سراغ اينها، همراهيشان مى كردند، خيال كند كه اينها مانده بودند براى جاه ....
آنها گذشت كردند، گذشت . يك مجاهده نفسانى كرده اند. براى اينكه مذهب را به وسيله آنها، به دست آنها ترويج كنند.)(11)
شيخ بهايى با اينكه در دربار بود، زاهدانه مى زيست . خانه اش پناهگاه فقيران و نيازمندان بود. او از قدرتى كه در دربار داشت براى گشايش كار مردم استفاده مى كرد. سياست او هدايت كارگزاران حكومت صفوى بود. و در اين راه تا اندازه اى نيز موفق گشت .

سفرهاى پر بار

شيخ بهايى مدتها شيخ الاسلام هرات و در آن ديار پاسخگوى احكام شرعى مردم بود. وى پس از مدتى از اين سمت كناره گرفت و به سفرهاى علمى و تحقيقى پرداخت .
شيخ بهايى 30 سال در سفر بود. به مصر، سوريه ، حجاز، عراق ، فلسطين ، افغانستان و ... رفت و با علما و مردم آن مناطق به گفتگو پرداخت . او مبلغ نستوه تشيع بود و رنج سفر را به جان خريد و براى زنده نگه داشتن فرهنگ شيعى زحمت فراوان متحمل شد. مشكلات سفر در آن دوران فراوان بود. خطر حمله دزدها، گرگها، گم كردن راه ، تشنگى و در بيابان ماندن و ده ها خطر ديگر در برابر اراده پولادين او ناچيز مى نمود. او دل به حجره مدرسه ، دربار، مقام شيخ الاسلامى ، رياست علماى شيعه و مرجعيت مردم نسبت و براى مبارزه با شبيخون دشمنان اسلام به فرهنگ تشيع در كنج حجره سنگر نگرفت . بلكه ميان توده مردم شتافت ، با دردها آشنا شد و آنگاه به مداواى جامعه مريض اسلام پرداخت . او لحظه اى از تحصيل ، تدريس ، تبليغ ، عبادت و تاءليف غافل نبود و برخى از كتابهايش را در سفرها نوشت . قم ، كرمانشاه ، گنجه ، تبريز، هرات و مشهد شهرهايى هستند كه ميزبان قلم او بودند.
اين عالم وارسته در سفرها با علماى اهل سنت به گفتگو مى نشست و فقيهان بلند پايه اهل سنت را گرامى مى داشت ، نزدشان زانوى ادب به زمين مى زد و از دانش آنها بهره مى جست . در قدس با (ابن ابى اللطيف مقدسى )، در دمشق با (حافظ حسين كربلايى ) و (حسن بورينى ) و در حلب با (شيخ عمر عرضى ) ديدار كرد.(12)
شيخ بهايى پس از سال 1006 ق . شيخ الاسلام اصفهان بود. اصفهان در سال 1006 ق . از سوى شاه عباس كبير پايتخت ايران شد. با انتخاب اصفهان به پايتختى ، مهاجرت علماى شيعه از سراسر جهان اسلام به اين شهر رونق گرفت . مدت زمانى بعد شيخ از مقام (شيخ الاسلام )ى استعفا داد و از سال 1012 ق . تا سال 1019 ق . به سفر رفت . سپس به اصفهان برگشت و تا آخر عمر در آن شهر ماند و به عنوان (شيخ الاسلام ) رياست علماى شيعه را بر عهده گرفت .

آثار

شيخ بهايى در علوم مختلف فقه ، اصول ، تفسير، حديث ، رجال ، درايه ، ادبيات ، رياضيات ، جبر، هندسه ، اسطرلاب ، هيئت ، جفر و ... آثار فراوانى به زبانهاى فارسى و عربى نوشت .
آثارش عبارت اند از:
1ـ اثبات الانوار الالهيه
2ـ الاثنى عشريات الخمس فى الطهاره و الصلاه و الزكوه و الصوم و الحج
3ـ الاثنى عشريه فى الحج
4ـ الاثنى عشريه فى الزكوه و الخمس
5ـ الاثنى عشريه فى الصلوه
6ـ الاثنى عشريه فى الصوم
7ـ الاثنى عشريه فى الطهاره
8ـ اسرار البلاغه : در حاشيه كتاب (مخلاه )، در مصر چاپ شد.
9ـ الاسطرلاب يا صحيفه ـ عربى ، هيئت .
10ـ اسطرلاب يا (تحفه حاتميه ) يا (هفتاد باب ) ـ فارسى ، هيئت .
11ـ بحر الحساب ـ رياضيات
12ـ التحفه فى تحديد الكر وزنا و مساحتا يا (رساله الكر) ـ با (مشرق الشمسين ) چاپ شد.
13ـ تشريح الافلاك ـ در علم هيئت است كه در هند و ايران چاپ شد.
14ـ تضاريس الارض ـ با (شرح چغمينى ) چاپ شد.
15ـ توشيح المقاصد يا (توضيح المقاصد): درباره وقايع ايام سال و وفيات علماست كه در مصر و ايران چاپ شد.
16ـ التهذيب يا (تهذيب البيان ) ـ درباره علم نحو
17ـ جامع عباسى : درباره علم فقه كه در ايران چاپ شد.
18ـ جواب ثلث مسائل عجيبه
19ـ جواب المسائل الشيخ صالح الجزائرى
20ـ جواب المسائل المدنيات
21ـ جهه القبله
22ـ حاشيه اثنى عشريه صاحب معالم
23ـ حاشيه تشريح الافلاك
24ـ حاشيه تفسير بيضاوى
25ـ حاشيه تكمله خفرى
26ـ حاشيه بر (خلاصه الاقول ) نوشته علامه
27ـ حاشيه بر (خلاصه الحساب )
28ـ حاشيه بر كتاب ذكرى از شهيد اول
29ـ حاشيه رجال نجاشى
30ـ حاشيه بر (زبده الاصول )
31ـ حاشيه بر (شرح عضدى بر مختصر الاصول )
32ـ حاشيه فهرست شيخ منتجب الدين
33ـ حاشيه بر (القواعد الكليه الاصوليه و الفرعيه ) نوشته شهيد اول
34ـ حاشيه تفسير كشاف زمخشرى
35ـ حاشيه مختلف علامه
36ـ حاشيه مطول ـ ادبيات عرب
37ـ حاشيه معالم العلماء
38ـ حاشيه من لايحضره الفقيه ـ حديث
39ـ الحبل المتين فى احكام الدين ـ در حديث است كه در ايران چاپ شد.
40ـ حدائق الصالحين فى شرح صحيفه سيدالساجدين عليه السلام : از اين كتاب فقط بخش كوچكى به نام الحديقه الهلاليه كه شرح دعاى رويت هلال است ، موجود است كه به همراه شرح صحيفه سيد نعمت الله جزايرى ، در تهران چاپ شد.
41ـ الحريريه : در حاشيه شرح رسائل آخوند خراسانى ، در تهران چاپ شد.
42ـ حواشى شرح التذكره
43ـ خلاصه الحساب : درباره حساب ، جبر و هندسه كه تا چند دهه پيش ، جز و كتب درسى بود و در حوزه هاى علميه و مكتبهاى مدارس جديد تدريس مى شد.
44ـ درايه الحديث يا (الوجيزه فى الدرايه ) ـ با (خلاصه الاقوال ) علامه چاپ شد.
45ـ رساله احكام سجود التلاوه
46ـ رساله فى استحباب السوره فى الرد على بعض معاصريه
47ـ رساله فى ان انوار سائر الكواكب مستفاده من الشمس ـ درباره اينكه نور ساير سيارات از خورشيد گرفته شده است .
48ـ رساله فى حل اشكالى عطارد و القمر
49ـ رساله فى ذبايح اهل الكتاب
50ـ رساله فى الزكوه عجيبه
51ـ رساله فى الصوم عجيبه
52ـ رساله فى قصر الصلوه فى الاماكن الاربعه يا (فى القصر و التخيير فى السفر)
53ـ رساله فى معرفه القبله
54ـ رساله فى المواريث
55ـ رساله فى نسبه اعظم الجبال الى قطر الارض
56ـ رساله القبله
57ـ زبده الاصول يا (الزبده فى اصول الفقه )
58ـ سوانح الحجاز يا (سوانح سفر الحجاز) يا (نان و حلوا)
59ـ شرح اثنى عشريه صاحب معالم
60ـ شرح الاربعين يا (اربعون حديثا) يا (اربعين بهايى )
61ـ شرح دعاى صباح صحيفه سجاديه
62ـ شرح (شرح چغمينى ) قاضى زاده رومى
63ـ شرح (الفرائض النصيريه ) خواجه نصيرالدين طوسى
64ـ الصراط المستقيم
65ـ صمديه يا (الفوائد الصمديه ) ـ درباره علم نحو كه براى برادرش عبدالصمد نوشته است و هنوز در حوزه هاى علميه تدريس مى شود.
66ـ العروه الوثقى ـ در تفسير سوره حمد كه همراه كتاب (مشرق الشمسين ) چاپ شد.
67ـ عين الحيات ـ تفسير
68ـ كشكول ـ بارها چاپ شده است .
69ـ المخلاه ـ مانند كشكول داراى مطالب متنوع است .
70ـ مشرق الشمسين و اكسير السعادتين ـ فقه ، تفسير و حديث
71ـ مفتاح الفلاح فى عمل اليوم و الليله ـ دعا
72ـ ملخص الهيئه
73ـ وسيله الفوز و الامان فى مدح صاحب الزمان (عج ) ـ شعر
74ـ شرح تفسير بيضاوى
75ـ حل حروف القرآن
76ـ شرح من لايحضره الفقيه ـ حديث
77ـ ترجمه رساله اماميه به فارسى . رساله اماميه نامه امام رضا عليه السلام به ماءمون است .
78ـ حاشيه بر (شرح تهذيب الاصول ) نوشته عميدى .
79ـ مختصر اصول ، فارسى ، چاپ سال 1267 ق .
80ـ جبر و مقابله
81ـ رساله در حساب ـ فارسى
82ـ فالنامه
83ـ رساله در كرويت زمين
84ـ رساله (جوهر فرد): شيخ بهايى با استناد به رياضى و هندسه با اقامه 9 دليل ، جزء لا يتجزى (13) را ابطال كرده است .(14)

بر بال خيال

شيخ بهايى از شاعران نامدار صفويه است . شعرهاى او بويژه شعرهايى كه به سبك عراقى سروده ، بسيار زيباست . وى در اشعارش به بهايى تخلص مى كرد. از وى اشعار بسيارى به زبانهاى فارسى و عربى به يادگار مانده است . از اشعار عربى اوست :
عشاق جمالك احترقوا
فى بحر صفاتك قد غرقوا
فى باب نوالك قد وقفوا
و بغير جمالك ما عرفوا
نيران الفرقه تحرقهم
امواج الادمع تغرقهم
ـ شيفتگان جمالت سوختند و در درياى صفات تو غرق شدند
ـ در آسمان بخشايشت بست نشستند و جز جمال تو نشناختند
ـ شعله هاى جدايى آنان را مى سوزاند و امواج اشك آنان را غرق مى سازد.
و نيز از اشعار اوست :
ايها القوم الذى فى المدرسه
كلما حصلتموه وسوسه
ذكركم ان كان فى غير الحبيب
ما لكم فى النشاه الاخره نصيب
ـ اى دانش پژوهانى كه در مدرسه هستيد تمام آموخته هايتان وسوسه است
ـ صحبتهاى شما اگر درباره غير از دوست (خدا) باشد، بهره اى در جهان آخرت نخواهيد برد.
***
حيف باشد از تو اى صاحب هنر
كاندرين ويرانه ريزى بال و پر
تا به كى اى هدهد شهر سبا
در غريبى مانده باشى بسته پا
جهد كن اين بند از پا باز كن
بر فراز لا مكان پرواز كن
تا به كى در چاه طبعى سرنگون
يوسفى ، يوسف بيا از چه برون
تا عزيز مصر ربانى شوى
وارهى از جسم و روحانى شوى
***

لقمه نانى كه باشد شبهه ناك
گر به خاك كعبه ابراهيم پاك
گر به دست خود فشاند تخم آن
ور به گاو چرخ كردى شخم آن
ور مه نو در حصادش داس كرد
ور به سنگ كعبه اش ستاس كرد
ور به آب زمزمش كردى عجين
مريم آيين پيكرى از حور عين
ور بخواندى بر خميرش بى عدد
فاتحه با قل هو الله احد
ور بود از شاخ طوبى آتشش
ور شدى روح الامين هيزم كشش
ور تو بر خوانى هزاران بسمله
بر سر آن لقمه پر و لوله
عاقبت خاصيتش ظاهر شود
نفس از آن لقمه تو را قاصر شود
در ره طاعت تو را بى جان كند
خانه دين تو را ويران كند
شيخ بهايى به اشعار حافظ و مولوى علاقه وافرى داشت . ديوان اشعار حافظ و مولوى الهام گرفته از آيات و روايات است و مضامين عرفانى بلندى را در بردارد. شيخ بهايى درباره مولوى چنين سروده است :
من نمى گويم آن عالى جناب
هست پيغمبر، ولى دارد كتاب
مثنوى معنوى مولوى
هست قرآنى ، به لفظ پهلوى

حب وطن

پيامبر گرامى اسلام فرموده است : حب الوطن من الايمان (15): علاقه به وطن جزء ايمان است . شيخ بهايى تفسيرى نو از اين حديث ارائه مى كند كه بسيار در خور تاءمل است . تقريبا همه افرادى كه اين حديث را معنا كرده اند وطن را وطن جغرافيايى و زادگاه دانسته اند. برخى از روشنفكران نيز اين حديث را به چيزى در تاءييد ناسيوناليسم ، وطن پرستى و ملى گرايى تفسير كرده اند. اما شيخ بهايى در تفسيرى تازه از اين حديث چنين مى سرايد:
اين وطن مصر و عراق و شام نيست
اين وطن شهرى است كو را نام نيست
زانكه از دنياست اين اوطان تمام
مدح دنيا كى كند خير الانام
اى خوش آن كو يابد از توفيق بهر
كآورد رو سوى آن بى نام شهر
تو در اين اوطان غريبى اى پسر
خو به غربت كرده اى ، خاكت به سر
آنقدر در شهر تن ، مانده اى اسير
كان وطن يكباره رفتت از ضمير
رو بتاب از جسم و جان را شاد كن
موطن اصلى خود را ياد كن
زين جهان تا آن جهان بسيار نيست
در ميان جز يك نفس در كار نيست
تا به چندان شاهباز پر فتوح
با زمانى دور از اقليم روح

وصال

نوشته اند: زمانى شيخ بهايى به همراه گروهى از شاگردانش براى خواندن فاتحه به قبرستان رفت . بر سر قبرها مى نشست و فاتحه اى نثار گذشتگان مى كرد، تا اينكه به قبر بابا ركن الدين (16) رسيد. آوايى شنيد كه سخت او را تكان داد. از شاگردانش پرسيد: شنيديد چه گفت ؟ گفتند: نه .
شيخ بهايى پس از آن ، حال ديگرى داشت . همواره در حال دعا و گريه و زارى بود. گرچه او هيچ گاه از عبادت غافل نبود ولى اكنون بيش از پيش ، به مناجات و دعا اهميت مى داد. مدتى بعد شاگردانش از او پرسيدند آن روز چه شنيدى ؟ او گفت : به من گفتند آماده مرگ باشم .
شش ماه گذشت . دوازدهم شوال 1030 ق . (يا 1031 ق .) فرا رسيد. مرگ به پيشواز شيخ بهايى آمد. او نيز سبكبال به سوى معبود پر كشيد. بيش از پنجاه هزار نفر مردم اصفهان در تشييع جنازه او شركت داشتند. اصفهان پايتخت صفويه غرق در ماتم بود. ملامحمد تقى مجلسى بر وى نماز گزارد و سپس پيكرش را به مشهد مقدس برد و بنابر وصيتش او را در خانه اش كه نزديك حرم امام رضا عليه السلام قرار داشت ، به خاك سپردند. اكنون آرامگاه شيخ بهايى در يكى از رواقهاى حرم مطهر امام رضا عليه السلام قرار دارد.(17)

پاورقي
__________________________

1 ـ ريحانه الادب ، محمدعلى مدرس تبريزى ، ج 4، ص 126 ـ 129; زين الدين بن على بن احمد عاملى (شهيد ثانى ) (مشعل شريعت ) (از مجموعه ديدار با ابرار) على صادقى ، ص 45; اعيان الشيعه ، ج 6، ص 56 ـ 64.
2 ـ در اعيان الشيعه تاريخ تولد وى چنين آمده است : پنجشنبه ، سيزده روز مانده به محرم 953 ق . (رك : ج 9، ص 234.)
3 ـ اعيان الشيعه ، ج 6، ص 59.
4 ـ محقق كركى كه به نام محقق ثانى نيز مشهور است از فقيهان بلند پايه اى است كه به درخواست شاه سليمان صفوى بين سالهاى 916 تا 929 ق . از حوزه علميه نجف به قزوين آمد و در سال 936 ق . از سوى شاه طهماسب رياست علماى شيعه ايران را با عنوان (شيخ الاسلام ) پذيرفت . (شيخ الاسلام ) عنوانى همپايه (ولى فقيه ) در آن عصر بود. پس از وفاتش منصب (شيخ الاسلام ) به شاگردش شيخ على منشار رسيد و پس از رحلت او دامادش شيخ بهايى سومين مجتهد جبل عامل است كه به عنوان شيخ الاسلام انتخاب شد.
5 ـ فوائد الرضويه ، شيخ عباس قمى ، ص 249 و 506; طبقات اعلام الشيعه ، شيخ آقا بزرگ تهرانى ، ج 5، ص 86 و 87.
6 ـ در اعيان الشيعه (سيدحسن ) آمده است .
7 ـ در اعيان الشيعه آمده است كه وى نوه (صاحب معالم ) است .
8 ـ در اعيان الشيعه (شريف الدين ) آمده است .
9 ـ كشكول شيخ بهايى ، ترجمه ساعدى ، ص 6; فقهاى نامدار شيعه ، عبدالرحيم عقيقى بخشايشى ، ص 223; طبقات اعلام الشيعه ، ج 5، ص 85 و 86; اعيان الشيعه ، ج 9، ص 224.
10 ـ (و لا تركنوا الى الذين ظلموا فتمسكم النار) (سوره هود، آيه 113) به ستمگران تكيه نكنيد كه آتشى شما را فرا خواهد گرفت .
11 ـ صحيفه نور، ج 1، ص 285.
12 ـ طبقات اعلام الشيعه ، ج 5، ص 87.
13 ـ اتم : كوچكترين جزء يك عنصر كه با چشم ديده نمى شود و سابقا آن را جزء لايتجزى مى پنداشتند. فرهنگ فارسى ، محمد معين ، ج 1، ص 137 و 138.
14 ـ ريحانه الادب ، ج 3، ص 308 ـ 312; امل الامل ، شيخ محمد بن حسن حر عاملى ، تحقيق سيداحمد حسينى ، ج 1، ص 155 و 156; اعيان الشيعه ، ج 9، ص 244 و 245; فلاسفه شيعه ، ص 429.
15 ـ سفينه البحار، شيخ عباس قمى ، ج 2، در ذيل كلمه وطن .
16 ـ وى يكى از عرفاست .
17 ـ الكنى و الالقاب ، شيخ عباس قمى ، ج 2، ص 101.

محمود مهدى پور